پیروزی نزدیک است
هموطن ایرانی که همه جا میگی من رأی نمیدم.
چند ثانیه به من وقت بده.
باهات کار دارم.
اگه نظام رو هم قبول نداشته باشی دیگه به شهدا که اعتقاد داری؟
میدونی تو فشار عملیات ها و تحلیل رفتن وحشتناک نیروها فرمانده که می اومد چی می گفت؟
می گفت: بچه ها بجنگید. اگه نجنگید سازمان مللی ها میان تو این مملکت.
وقتی قطع نامه پذیرفته شد تازه بعضی ها فهمیدند حاج همت اون روزها چی می گفت.
خودش تحمل دیدن این روزها رو نداشت و با صلابت و اراده جنگید و شهید شد.
اما امروز:
فشار اقتصادی،جریان بازی سیاسی، متوسل شدن به ضد ارزش ها برای جمع کردن رای و در واقع پا گذاشتن روی خون شهدا.
وظیفه من و تو حضور پرشور و با ارداه و دشمن شکنه.
مهم تر از هرچیز حضوره. انتخاب و تشخیص به عهده خودته.فقط محکم و قاطع انتخاب کن.
و اگه قدم بر نداریم بترس که غیر خودی ها میان تو این مملکت و عنان ما رو به دست میگیرن.
به صحبت های شهید همت دقت کن. امروز هم اگه بود مطمئن باش میگفت: بچه ها بجنگید، با یک سرانگشت جوهری و یک برگ کاغذ، سیلی به دشمن بزنید.
بیا با شهدا پیمان ببندیم که:
مــــا بــر آن عهــد کــه بستیم هستــیــــــم
****************************
قیام 15 خرداد، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) میباشد. در سحرگاه 15 خرداد 1342، عوامل رژیم شاه به خانه ساده و بیآلایش حضرت امام در قم یورش بردند و امام خمینی (ره) که روز پیش از آن در روز عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه قم، طی سخنان کوبندهای پرده از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او برداشته بودند، دستگیر و به زندانی در تهران منتقل شدند. هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابانهای شهر قم زیر پای مردان و زنان مسلمان و انقلابی که به قصد اعتراض از خانههایشان بیرون آمده و به حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه درآمد. همین صحنه در تهران و چند شهر دیگر به وجود آمد تظاهرات مردم رژیم را سخت به وحشت افکند و برای سرکوب این قیام تاریخی به اسلحه روی آورد. در این روز حدود 15 هزار نفر مسلمان انقلابی به خاک و خون کشیده شدند و بدین ترتیب تاریخ ایران اسلامی در روز 15 خرداد ورق خورد و فصل جدیدی در رویارویی مستضعفان با مستکبران گشوده شد. پس از این واقعه در تهران و قم و سایر شهرها دولت به دستگیری و محاکمه روحانیون و مردم ادامه داد. زندانها از روحانیون و بازاریها و کسبه پر شد و عدهای نیز محاکمه و اعدام شدند. جریان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سرکوب خونین به نفع شاه تمام شد اما در حقیقت ماهیت رژیم ستمشاهی را بیش از پیش برای همگان آشکار کرد و نقطه آغازی برای توفان عظیم انقلاب اسلامی گردید که ظرف 15 سال با مجاهدت و ایثار و جانبازی عده زیادی از حق طلبان و مجاهدان راه خدا به پیروزی رسید و تاروپود رژیمی که اقتدار خود را در وابستگی به ابرقدرتها و نیروی نظامی میدانست مانند تار عنکبوت از هم گسست.
در حالی كه اشغال خرمشهر توسط عراق به عنوان آخرین و مهم ترین برگ برنده این كشور برای وادار ساختن ایران به شركت در هر گونه مذاكرات صلح تلقی می شد، آزاد سازی این شهر می توانست سمبل تحمیل اراده سیاسی جمهوری اسلامی بر متجاوز و اثبات برتری نظامی اش باشد.
بر همین اساس، با توجه به این كه منطقه عمومی غرب كارون آخرین منطقه مهمی بود كه هم چنان در اشغال عراق قرار داشت، از یك سو فرماندهان نظامی ایران برای انجام عملیات در این منطقه اشتراك نظر داشتند، و از سوی دیگر عراق نیز كه طراحی عملیات آزادسازی خرمشهر را پس از عملیات فتح المبین قطعی و مسجل می پنداشت، با در نظر گرفتن اهمیت این شهر و جایگاه آن در دفاع از بصره، به ضرورت حفظ این منطقه معتقد بود. از این رو، بلافاصله پس از اتمام عملیات فتح المبین، در حالی كه قوای ارتش عراق در منطقه عمومی خرمشهر تقویت می شد، به تمام یگان های تحت امر قرارگاه مركزی كربلا دستور داده شد تا ضمن بازسازی و تجدید قوا، به شناسایی و طراحی عملیات بپردازند.
مهم ترین اهدافی كه در این عملیات دنبال می شد، عبارت بودند از:
- انهدام نیروی دشمن، حداقل بیش از دو لشكر.
- آزاد سازی حدود 5400 كیلومتر مربع از خاك ایران؛ از جمله شهرهای خرمشهر، هویزه و پادگان حمید.
- خارج نمودن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از برد توپخانه دشمن.
- تامین مرز بین المللی (حدفاصل پاسگاه طلائیه تا شلمچه).
- آزادسازی جاده اهواز – خرمشهر و خارج شدن جاده اهواز – آبادان از برد توپخانه دشمن.
منطقه عمومی عملیات بیت المقدس در میان چهار مانع طبیعی محصور است، كه از شمال بهرودخانه كرخه كور، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق بهرودخانه كارون و از غرب بههور الهویزه منتهی می شود.
منطقه مزبور به جز جاده نسبتا مرتفع اهواز – خرمشهر، فاقد هر گونه عارضه مهم برای پدافند است. همین امر موجب شد تا زمین منطقه – به دلیل مسطح بودن – برای مانور زرهی مناسب، و برای حركت نیروهای پیاده – به دلیل در دید و تیر قرار داشتن – نامناسب باشد. نقاط حساس و استراتژیك منطقه شامل بندر و شهر خرمشهر، پادگان حمید، جفیر، جاده آسفالت اهواز – خرمشهر، شهر هویزه و رودخانه های كارون، كرخه كور و اروند بود.
تا قبل از آغاز عملیات بیت المقدس، استعداد نیروهای دشمن به ترتیب زیر بود:
- لشكر 6 زرهی؛ از جنوب رودخانه كرخه تا هویزه.
- لشكر 5 مكانیزه؛ از غرب اهواز تا روستای سید عبود.
- لشكر 11 پیاده از سید عبود تا خرمشهر – تیپ های 22، 48، 44 مامور حفاظت از خرمشهر بودند.
- لشكر 3 زرهی در شمال خرمشهر.
با شروع عملیات نیز یگان های دیگری از ارتش عراق به منطقه اعزام شدند كه در مجموع تمامی یگان هایی كه در منطقه درگیری حضور یافتند، عبارت بودند از:
- لشكر 5 مكانیزه؛ شامل: تیپ های 26 و 55 زرهی و تیپ های 15 و 20 مكانیزه.
- لشكر 6 زرهی؛ شامل: تیپ های 16 و 30 زرهی و تیپ 25 مكانیزه .
- لشكر 3 زرهی؛ شامل: تیپ های 6،12 و 53 زرهی و تیپ 8 مكانیزه .
- لشكر 9 زرهی؛ شامل: تیپ های 35 و 43 زرهی و تیپ 14 مكانیزه .
- لشكر 10 زرهی؛ شامل: تیپ های 17 زرهی و 24 مكانیزه .
- لشكر 11 پیاده؛ شامل: سه تیپ سازمان 44، 48 و 49 پیاده و سه تیپ تحت امر 45 ، 113 و 22 پیاده.
- لشكر 12 زرهی؛ شامل: تیپ های 46 مكانیزه و 37 زرهی.
- لشكر 7 پیاده؛ شامل: تیپ های 19 و 39 پیاده.
- تیپ مستقل 10 زرهی.
- تیپ های مستقل 109، 419، 416، 90، 417، 601، 602، 605، 606، 409، 238 و 501 پیاده.
- تیپ های 31، 32 و 33 نیروی مخصوص.
- تیپ های 9، 10 و 20 گارد مرزی.
- تعداد 30 گروهان كماندو.
- تعداد 10 قاطع جیش الشعبی (هر قاطع 450 نفر).
- گردان تانك مستقل سیف سعد.
- گردان های شناسایی حطین، صلاح الدین، حنین.
- توپخانه دشمن نیز از 530 قبضه توپ در انواع مختلف تشكیل شده بود كه به طور تقریبی عبارت بود از 30 گردان.
در طراحی عملیات، تهاجم از طریق عبور از رودخانه كارون و پیشروی به سوی مرز بین المللی و سپس آزادسازی شهر خرمشهر مد نظر قرار گرفته و چنین استدلال می شود كه حمله به جناح دشمن، كه عمدتا به سمت شمال آرایش گرفته بود، عامل موفقیت عملیات است.
هم چنین، شكستن خطوط اولیه دشمن و عبور از رودخانه و گرفتن سرپل در غرب كارون تا جاده آسفالته اهواز – خرمشهر به عنوان اهداف مرحله اول و ادامه پیشروی به سمت مرز و تامین خرمشهر به عنوان اهداف مرحله دوم تعیین شدند.
بر همین اساس، محورهای عملیاتی هر یك از قرارگاه ها به ترتیب زیر مقرر گردید:
1- محور شمالی؛ قرارگاه قدس (با عبور از رودخانه كرخه).
2- محور میانی؛ قرارگاه فتح (با عبور از رودخانه كارون و پیشروی به سمت جاده اهواز – خرمشهر).
3- محور جنوبی؛ قرارگاه نصر (با عبور از كارون و پیشروی به سمت خرمشهر).
سرانجام عملیات بیت المقدس در 30 دقیقه بامداد روز 10 اردیبهشت 1361 با قرائت رمز عملیات بسم الله الرحمن الرحیم . بسم الله القاسم الجبارین، یا علی ابن ابی طالب از سوی فرماندهی آغاز شد.
شهید آیت الله صدوقی و آیت الله مشكینی نیز كه در كنار فرماندهان سپاه و ارتش در قرارگاه كربلا حضور داشتند، هر یك به طور جداگانه، پیام هایی را به وسیله بی سیم خطاب به رزمندگان اسلام قرائت كردند.
عملیات بیت المقدس را به چهار دوره زمانی به شرح زیر می توان تقسیم كرد:
مرحله اول : در محور قرارگاه قدس (شمال كرخه كور) به دلیل هوشیاری دشمن و وجود استحكامات متعدد، پیشروی نیروها به سختی امكان پذیر بود و در این میان تنها تیپ های 43 بیت المقدس و 41 ثارالله موفق شدند از مواضع دشمن عبور كرده و منطقه ای در جنوب رودخانه كرخه كور را به عنوان سرپل تصرف كنند. عدم پوشش جناحین این یگان ها باعث شده بود كه فشار شدید دشمن برآن ها وارد شود.
در محور قرارگاه فتح، یگان های خودی ضمن عبور از رودخانه به سرعت خود را به جاده اهواز – خرمشهر رسانده و به ایجاد استحكامات و جلوگیری از نقل و انتقالات و تحركات دشمن در جاده مذكور پرداختند.
در محور قرارگاه نصر، به دلیل تاخیر در حركت و وجود با تلاق در كنار جاده اهواز – خرمشهر و هم چنین تمركز دشمن در شمال خرمشهر، نیروهای این قرارگاه نتوانستند به اهداف مورد نظر دست یافته و با قرارگاه فتح الحاق كنند.
الحاق كامل قرارگاه نصر با قرارگاه فتح و هم چنین تصرف اهداف مرحله اول قرارگاه قدس در دستور كار عملیات شب دوم قرار گرفت كه با انجام آن تا حدودی اهداف مورد نظر محقق شد، لیكن برخی رخنه ها همچنان باقی بود تا این كه سرانجام پس از 5 روز، جاده اهواز – خرمشهر از كیلومتر 68 تا كیلومتر 103 تثبیت و كلیه رخنه ها ترمیم شد.
مرحله دوم: در این مرحله آزاد سازی خرمشهر از دستور كار عملیات خارج و تصمیم گرفته شد كه قرارگاه های فتح و نصر از جاده اهواز – خرمشهر به سمت مرز پیشروی كنند و قرارگاه قدس نیز ماموریت یافت تا به صورت محدود برای تصرف سرپل در جنوب كرخه كور اقدام نماید و سپس آن را گسترش دهد.
عملیات در این مرحله در ساعت 22:30 روز 16/2/1361 آغاز شد. نیروهای قرارگاه فتح در همان ساعات اولیه به جاده مرزی رسیدند. یگان های قرارگاه نصر نیز با اندكی تاخیر و تحمل فشارهای دشمن، به مرز رسیده و با قرارگاه فتح الحاق كردند.
دشمن با مشاهده جهت پیشروی نیروهای ایران به طرف مرز، لشكر های 5 و 6 خود را به عقب كشاند. به نظر می رسید این عقب نشینی با دو هدف انجام شده باشد: یكی جلوگیری از محاصره و انهدام این لشكرها، و دیگری تقویت هر چه بیشتر خطوط پدافندی بصره و خرمشهر.
در پی این عقب نشینی كه از ساعات اولیه روز 18/2/1361 آغاز شده بود، نیروهای قرارگاه قدس ضمن تعقیب نیروهای دشمن، تعدادی از آن ها را كه از قافله عقب مانده بودند، به اسارت خود درآوردند و در نتیجه جاده اهواز – خرمشهر (تا انتهای جنوب منطقه ای كه توسط قرارگاه نصر به عنوان سرپل تصرف شده بود) و نیز مناطقی همچون جفیر، پادگان حمید و هویزه آزاد شدند.
مرحله سوم: در این مرحله، قرارگاه نصر ماموریت یافت تا حركت خود را به سمت خرمشهر آغاز نماید. نیروهای عمل كننده كه متشكل از چهار تیپ مستقل سپاه پاسداران و دو تیپ ارتش بودند، در آخرین ساعات روز 19/2/1361 عملیات خود را آغاز كردند؛ اما به دلیل هوشیاری دشمن و تمركز نیرو در خطوط پدافندی اش، نیروهای خودی در انجام ماموریت خود توفیق نیافتند. تكرار این عملیات در روز بعد نیز به شكست انجامید. به همین خاطر تصمیم گرفته شد تا برای انجام عملیات نهایی فرصت بیشتری به یگان ها داده شود. هم چنین مقرر شد دو تیپ المهدی (عج) و امام سجاد (ع) از قرارگاه فجر نیز در حركت بعدی استفاده شود.
مرحله چهارم عملیات از 1 تا 4 خرداد 1361:
سرانجام در ساعت 22:30 اول خرداد 1361 تلاش برای آزادی سازی خرمشهر با رمز «بسم الله القاسم الجبارین یا محمد بن عبدالله (ع)» آغاز شد در برابر تك سریع و غافلگیرانه، نیروهای عراقی دچار وحشت وسرگردانی شدید شدند و نتوانستند واكنش مهمی از خود نشان دهند و ارتباط یگان های دشمن با یكدیگر قطع شد. فرار افسران و درجه داران و سربازان عراقی از منطقه خرمشهر گویای از هم پاشیدگی سازمان یگان های دشمن بود.
در روز دوم خرداد نتیجه پیكار بسیار درخشان بود و قرارگاه كربلا به هدف خود كه احاطه كامل خرمشهر بود، رسید. تعداد اسرای عراقی در این روز از 2830 نفر تجاوز كرد و یگان هایی از دشمن كه در منطقه بین نهر عرایض و شلمچه مستقر بودند، به میزان زیاد منهدم شدند.
به وجود حضور گسترده هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه، عقابان تیزپرواز نیروی هوایی ارتش در پشتیبانی از یكان های رزمنده، در صحنه عملیات بیت المقدس حضوری فعال داشتند و با بمباران پل شناور عراقی ها بر روی شط العرب و مناطق تجمع آنان در آن سوی رودخانه، نقش ارزنده ای در آزاد سازی خرمشهر ایفا كردند.
در اواخر روز دوم خرداد، قرارگاه كربلا پس از بررسی آخرین وضعیت، تصمیم گرفت تا نیروها با ورود به شهر، آنرا از لوث وجود نیروهای عراقی پاك گردانند. و در سه بامداد روز سوم خرداد واحدهایی از رزمندگان ایران به آن سوی رودخانه وارد شدند.
از طرف دیگر جمعی از نیروهای عراقی با استفاده از تاریكی شب و قایق اقدام به فرار كردند كه تعدادی از این قایق ها توسط تكاوران نیروی دریایی هدف قرار گرفت و سرنشینان آن ها غرق شدند.
نیروهای عراقی از ساعت سه و پنجاه دقیقه بامداد تا نیم بعد ازظهر روز سوم خرداد از سمت شلمچه 3 بار اقدام به پاتك كردند و تلاش نمودند تا از طریق جاده شلمچه – خرمشهر حلقه محاصره خرمشهر را بشكنند، اما هر بار با پایداری و مقاومت دلاورانه رزمندگان ایرانی مواجه شدند و با دادن خساراتی عقب نشینی كردند.
در ساعت 11 صبح روز سوم خرداد در حالی كه درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر خین جریان داشت و دشمن در فكر شكستن حلقه محاصره خرمشهر بود، رزمندگان ایرانی از جناح غرب و خیابان كشتارگاه وارد شهر شدند. ناحیه گمرك خرمشهر در كنار اروند اندكی مقاومت كرد كه آن هم به سرعت در هم شكسته شد.
در ساعت 12 قوای ایران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای متجاوز بعثی كه 24 ساعت در محاصره كامل قرار داشتند، راهی جز اسارت یا فرار و یا كشته شدن نداشتند. بدین جهت واحدهای عراقی گروه گروه به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.
در ساعت 2 بعد از ظهر، خرمشهر به طور كامل آزاد شد و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران برفراز «مسجد جامع» و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد.
بدین ترتیب این شهر مقاوم كه پس از 35 روز پایداری و مقاومت در 4 آبان 1359 به اشغال دشمن درآمده بود، پس از 578 روز (19 ماه) اسارت، بار دیگر به آغوش گرم میهن اسلامی بازگشت و پیكره پاك آن از لوث وجود متجاوزان تطهیر گردید.
رزمندگان اسلام در اولین اقدام خود پس از آزاد سازی شهر، نماز شكر را در مسجد جامع خرمشهر اقامه كردند. خبر آزاد سازی خرمشهر به سرعت در همه جا طنین افكند و ملت ایران اسلامی را كه مدت ها در آرزوی شنیدن چنین خبر مسرت بخشی بودند، غرق در شادی و سرور كرد. مردم به خیابان ها ریختند و با پخش شیرینی به جشن و شادی پرداختند. در پایان آن روز امت شهید پرور ایران با حضور در مساجد، نماز شكر به جای آورده و با فرا رسیدن شب به یمن پیروزی حق بر باطل بر پشت بام ها ندای الله اكبر سردادند.
- طی عملیات بیت المقدس 5038 كیلومتر مربع از اراضی اشغال شده از جمله شهرهای خرمشهر و هویزه و نیز پادگان حمید و جاده اهواز – خرمشهر آزاد شدند. علاوه بر این شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از تیررس توپخانه دشمن خارج گردیدند. هم چنین 180 كیلومتر از خط مرزی تامین شد.
- با فتح خرمشهر، برتری نظامی ایران بر عراق مورد تایید كارشناسان و تحلیل گران نظامی قرار گرفت.
- فتح خرمشهر موجب انفعال ارتش عراق شد؛ به گونه ای كه نظامیان عراقی تا مدت زیادی نتوانستند از لاك دفاعی خارج شوند.
- عملیات بیت المقدس موجب شد تا كشورهای عرب منطقه به تقویت مالی و نظامی عراق مبادرت ورزند.
- طی این عملیات حدود نوزده هزار تن از نیروهای دشمن به اسارت درآمده و بالغ بر شانزده هزار تن كشته و زخمی شدند.
میزان انهدام یگان های دشمن
لشگر 3 زرهی و لشگرهای 11 و 15 پیاده: 80 درصد.
لشگرهای 9 و 10 زرهی: 50 درصد.
لشگر 7 پیاده: 40 درصد.
لشگر 5 مكانیزه و لشگرهای 6 و 12 زرهی: 20 درصد.
تیپ های 9، 10 و 20 گارد مرزی: 100 درصد.
تیپ 109 پیاده: 60 درصد.
تیپ های 601، 602، 416، 419 پیاده: 50 درصد.
تیپ های 31، 32 و 33 نیروهای مخصوص به میزان زیاد.
********************************************************************
به نام خدا
راوی: فرزند شهید
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف
کتاب پیشگامان دین و شهادت |
کتاب گذري بر زندگي آيت الله مرتضي مطهري |
با تشکر از آقای وفایی (مدیر وبلاگ فولادمحله ) از انتشار تصاویر زیبای مربوط به روز راهپیمایی روز ۲۲ بهمن در فولادمحله (این عکس هم جزئی از آن تصاویر است )
خدا حفظ کند این ولی نعمت های همه ما، جوانان دیروزی که امروز اینچنین با عصا اما باصلابت در صف اول راهپیمایان حضور دارند خاصه اینکه از خانواده های گرامی ایثارگران هم محسوب میگردند
نفر اول ازسمت راست : کربلایی قاسم علی رضایی (پدر بزرگوار شهید اسماعیل رضایی ) نفر دوم کربلایی ذوالفقار کلانتری (جانباز جنگ تحمیلی) نفر سوم کربلایی محمد رضایی نفر چهارم مشهدی ذکریا شیخی نفر پنجم حاج علی اصغر چنگیزی (پدربزرگوار شهید علی چنگیزی ) ونفر ششم کربلایی طاهری .
اما آنها آیینه تمام نمای آینده ماهستند و امروز اینچنین میگویند :
این منم ،من ، جوان ديروز، همان كه روزي درختان به احترامم ايستاده ميمردند، آسمان بر شانههايم مينشست و خورشيد پشت سرم حركت ميكرد.
اين منم. همان كه روزي تمام ابرها فقط به خاطر من ميباريدند و زمين گسترده شده بود تا من خرامان خرامان روي آن راه بروم. فكر ميكني هذيان ميگويم پسرم؟ نه من امروز توام كه ديروز رسيده بودم. من هم مثل تو بودم با همين ستبري سينه و شيرينزباني.من ديروز، امروز تو بودم مغرور و سركش، سربلند و سينه ستبر. بيقرار، ناآرام، شوريدهسر و جوان. امروزم را ميبيني كه جوانيام را در كوچهها با پشت خم جستجو ميكنم. نشنيدهاي كه ميگويند:
من پشتم خم نيست، قامتم رساست، گوهر گرانبهايي به نام جواني را در مسير بزرگ شدن تو گم كردهام. در همين كوچههايي كه رد پايت را به يادگار قاب گرفتهاند، در همين خيابانهايي كه تو فكر ميكني درختانش به احترام تو ايستادهاند، زير همين بارانهايي كه دوست داري دو نفره بدون چتر در آن راه بروي، روزنامه بخواني، اساماس بفرستي، خاطره تعريف كني و سياست ببافي. من در همين جاهايي كه گفتم دارم دنبال جوانيام ميگردم. خم شدهام تا ببينم در كدام پيادهرو، گمشدهام را ميتوانم پيدا كنم.
اين منم. همان جوان ديروز و پير امروز، من زندگي را به بازي نگرفتم، در زندگي بازي كردم تا تو شاد بماني، تا تو بزرگ شوي تا تو جدي زندگي كني.
من روزي كودكي سرحال بودم كه فقط آسمان را به خاطر بادبادكهايم دنبال ميكردم. بعد جوان شدم، دوست داشتم رد پرندگان را در آسمان تماشا كنم و فردايم سرشار از آفتاب و اميد بود. بزرگسال شدم، پدر شدم، تمام شاديهايم در لبخند تو خلاصه ميشد و صداي جغجغهات مرا تا رويا ميبرد، تا آن سوي ابرها تو را بر شانههايم ميگذاشتم تا بزرگتر ديده شوي و از آن بالا جهان را بهتر ببيني.
من پدر بودم. پدر تو كه امروزم را فداي فردايت ميكردم، در شب راه ميرفتم تا به صبح سپيد تو برسم. يادت نميآيد ولي من يادم هست كه گاهي نصف بيشتر غذايم را به تو ميدادم و از سير شدنت لبريز از شادي ميشدم.
من آن روز پدر تو بودم در خيال خودم و خودت و امروز پدر توام در خيال خودم. روزي تمام آرزوي من دست كشيدن به موهاي تو بود و ديدن اولين دندانت، جهان را برايم آنقدر شيرين كرد كه وليمه دادم.امروز فقط از نظر تو موقع عطسه كردن متوجه آفتاب ميشوم.
كاش ميدانستي پدر يعني چه، مادر يعني چه؟ البته روزي خواهي دانست كه ديگر نه از «تاك نشاني خواهد بود و نه از تاك نشان.»
من سينهام درد ميكند، چشمم كم ميبيند، دندانهايم دارند ميريزند و زبانم دارد سكندري ميخورد، اما عشق به فرزندانم هر روز جوانتر و جوانتر ميشود.اين منم، همان كودك ديروزهاي دور، پدر ديروز و پيرمرد امروز كه شايد خندههايم هم برايت شيرين نباشد. ولي باور كن فرزندم، عـشق تو هر روز جوان و جوانتر ميشود.
من نه شايسته ترحمم نه لايق ديده نشدن، من را همين گونه كه هستم، بپذيريد، من دارم دنبال فردايم ميگردم، از خدا ميخواهم صداي عصايم شما را اذيت نكند و از شما ميخواهم مرا ببخشيد كه تقتق عصايم مثل لالاييهاي سالهاي پيشم شيرين نيست.
اما با همه این دردها و آلام ها برای تویی که قرار بود عصای پیری ام شوی غبطه میخورم و کاش من را هم در کاشانه تو در آن سرای جاوید جایی بود
و خوش به حالت ای دوست سفرکرده که قرار بود عصای پیریش شوی
دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری
دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی
از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و
این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی،
در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و«
سلطان و رعیت » بود وپادشاهان احساس میکردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و
حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ
ایران بوجودآوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به کار
گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید و
این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با
طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت
جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی
گرامی داشته شود و مردمی باشد. باید کلیه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد
خاطره ی فراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند. صداوسیما
باید فیلمها و سریالهای تلویزیونی و برنامه هایی بمناسبت دهه فجر تهیه کند که یادآور خاطره های
خوش انقلاب باشد و حضور همه جانبه ی مردم و حل شدن آنان را در دوران انقلاب نشان دهد.
از وجه تسمیه نامگذاری نام(یغما) بر اولین دبستان روستایم چیزی نمی دانم و شاید اسم یکی از مسئولین دوره قبل از انقلاب بوده است وگرنه با توجه به معنی لغوی آن اسم با مسمایی به نظرنمی آید . گذر از اسم آن ،چه خوب و چه ناپسند ، بچه های دهه 50 فولادمحله از آن خاطرات تلخ و شیرین زیادی به یاد دارند و من هم که یکی از همان بچه ها ی آن دوران هستم و به مدت ۶ سال در آن دبستان درس خوانده ام (۱سال بعنوان مستعمل آزاد=پیش دبستانی امروز ) هم کم و بیش خاطراتی را به یاد دارم . اما متاسفانه از زمان فارغ التحصیلی از آن مدرسه (سال 1357 ) تاکنون توفیق نداشتم که قدم در آن مکان بنهم و قطعا این مکان با ارزش و پر خاطره امروز به تلی از خاک مبدل شد خدا کند که اینگونه نباشد .
اولین معلم دبستانم مرحوم آقای ذوالفقار یزدی بودند( البته بنده یک سال زودتر از سنم و به عنوان مستعمل آزاد در کلاس اول حضور داشتم) و چون مستعمل آزاد بودم صندلی به من تعلق نمیگرفت و روی پیت حلبی (جانفتی ) مینشستم و با هرتکان و جنب و جوشم ، آن پیت حلبی هم به صدا درمی آمد و طبعا من بینوا هم مورد شماتت آقای آموزگار قرارمی گرفتم
تا آنجایی که در خاطرم هست برخی از شهدای گرانقدر روستایمان چون سید حسین موسوی ،محمد علی محبوبی ، علی اصغر نزاری ، الله یار ایمانی ، مختارفولادی ، سیدمصطفی موسوی و... در آن تحصیل کرده اند .
اما از آن دوران پر خاطره، صرفا به یک خاطره عبرت آمیز بسنده میکنم و اگر فرصتی شد مجددا به برخی دیگر می پردازم ابتدا جادارد از شهید والامقام سید حسین موسوی فولادی خاطره ای را در راستای موضوع ذکر کنم :
سالروز یکی از جشن های پادشاهی بود و سید حسین که کلاس چهارم یاپنجم دبستان بود و به جهت برخورداری از صدای خوش و قدی بلندتر از دیگر همکلاسی ها ،برای قرائت دکلمه مناسبت آن روز انتخاب شد .آن روز همه بچه ها را به صف کردند و کلاس چهارم و پنجمی ها هم که در گروه موسوم به ((پیشاهنگی)) عضو بودند، بالباس پیشاهنگی در مدرسه حاضر شدند . توسط مسئولین مدرسه ،متن دکلمه (که علی الظاهر مثل قطعنامه های آخر راهپیمایی های سراسری امروز بود )را در اختیار سید حسین قرار دادند و به او گفتند که شما باید هربند آن را باصدای بلند بخوانید و پس از پایان قرائت هربند، بقیه بچه ها یکصدا فریاد ((جاوید شاه)) را سربدهند و قرارشد که چندین بار این کار در مدرسه تکرار و تمرین شود تا در مسیر راهپمایی، اشتباهی رخ ندهد .اما سید حسین با مشاهده و قرائت اولیه متن ، با این بهانه که (( گلویم گرفته است و صدایم در نمی آید و...)) ، از خواندن متن و ادامه کار طفره رفت. آن روز کسی از کارش چیزی نمی فهمید جز خود و آن معلم سرسخت و خشن و طاغوتی مدرسه به نام آقای ؟ (چون درحال حیات است از بردن نام ایشان معذورم ) آن معلم که همیشه ترکه ای دردست داشت ، ایشان را به شدت مورد مواخذه قرارداد و حتی دست به تنبیه بدنی اش برد و او را از ادامه حضور درمدرسه و جشن برحذر داشت ( به نظرم آنروز اورا از مدرسه اخراج نمود) . نمیدانم چه کس دیگری برای خواندن متن انتخاب شده بود ، اما پس از مدتی تمرین و همصدایی، همه بچه ها را به صف نموده و از درب کوچه پایینی (هند ) به راه انداختند . ابتدا به ((النگ دله)) و بعد به سمت ((گد ده کله)) به ادامه راه پرداختیم و با زور دست اندرکاران مدرسه که در کنارمان بودند به هورا کشیدن پرداختیم وپس از آن مجددا به سمت مدرسه بازگشتیم و در وسط حیاط مدرسه به صف ایستادیم و آن معلم طاغوتی به ایراد سخن و تعریف و تمجید از شاه و حکومتش پرداخت و در نهایت همه را وادار به کف و سوت و هورا کشیدن نمود و ....
....آری آن روز شهید سید حسین با سن کم اما با بصیرت ملکوتیش چه خوب فهمیده بود که باید تقیه کند تا در جشن ستمشاهی شرکت نکند . روحش شاد
از آنجایی که دبستان یغما (البته بعد از مکتبخانه ) اولین مدرسه روستایمان به شکل کلاسیک قلمداد می شود ُ بازهم جا دارد تا از سوی دهدار و شورای محترم روستایم تقاضا کنم(البته ماهم دیواری کوتاه تر از دیوار این عزیزان پیدا نکردیم ) که در صورت امکان فکری به حال این مکان بکنند و شاید بتوان با اندکی هزینه آن را ترمیم و به صورت قبلی درآورد.دراین راستا پیشنهاد میشود آماری از بروبچه هایی که در آن مکان تحصیل میکردند و الان هم خیلی هایشان حتی پدربزرگ شده اند و برخی هم دارای مسئولیتی بوده و یا هستند، گرفته شود و اگر در راستای ترمیم مدرسه کمکی هم از همین بروبچه ها طلب شود دریغ نخواهند کرد .چراکه به درستی این دبستان جزئی از زندگی و خاطرات شیرین دوران بچگی همه آنها و ماست .
الغرض، خواستم اولا با طرح این مسئله ، ابتدا تلنگری به خود و بعد به همه همولایتی های عزیزم خاصه دانش آموزان دهه 50زده باشم و بعد هم یادآوری به دست اندرکاران و دوستداران فرهنگ و میراث فرهنگی روستایم که با توجه به اینکه این مکان در مرکز روستا قراردارد ، بتوان با ترمیم بنای آن ضمن تجدید خاطرات گذشته، بالفعل هم از آن استفاده های بهینه ای نمود .
حال از همه دوستان و مخاطبین عزیزی که در دبستان یغمای فولادمحله تحصیل نموده اند و قطعا ازخاطرات تلخ و شیرینی هم برخوردارند، تقاضامندم با رعایت شان و شخصیت افراد (معلمین و محصلین و...)، از بازگویی و انتشار خاطرات خویش دریغ نورزند و با بازگویی آن، خدمتی به فرهنگ روستای خود نمایند .
راستی شما چه خاطره ای از دبستان یغما ی فولادمحله داریداز خود دبستان ، معلمان ، همکلاسی ها و....؟
آیا کسی است که تصویری از گذشته دبستان داشته باشد ؟
آیا کسی است که شکل امروز دبستان را از قاب دوربین به تصویر بکشد ؟
سفرنامه لیوتنان کلنل برسفرد لوات قونسول دولت بهیه انگلیس در استرآباد، از طهران به استرآباد و تعیین وضع جغرافیایی عرض راه از طهران به استرآباد مابین سنه 1881 و سنه 1882 مسیحی (مطابق سنه 1298 و سنه 1299 هجری) لیوتنان کلنل لوات نقشه آن راهی که مسافرت نموده به طور تحقیق کشیده [به] دور اول آن مسافرت نامه ملحق کردهاند مقیاس این نقشه را از قرار یک فرسنگ در نیمکره (نیم گره)قرار دادهاند و خط قرمزی که در این نقشه کشیده شده است راهی است که لیوتنان کلنل لوات در آنجا عبور نموده و این راه از طهران است به سمت شمال الی علت و از آنجا به دره لار و جنوب کوه دماوند، و از آنجا از راه مابین رودخانه هراز و فیروزکوه، به کُرند و از آنجا به فولاد و محلّه و شاهکوه و از آنجا به استرآباد و بعد از استرآباد به شاهرود.
منزل بیست و یکم از کرند به فولاد محله
در این روز هوا مه داشت باد شمالی نیز میآمد و قدری سرد بود. اگر فصل اوایل اسد بود هوا برودتی داشت که ما محتاج بالاپوش بودیم. از دره حوسکو حوالی صحرای کرند روانه شدیم این دره بسیار کم عرض بود. دو کوه مرتفع در اطراف داشت. بعد ا ز چند فرسنگ طی مسافت به محلی رسیدیم که موسوم است به رسم رودبار در آنجا دره و سعتی پیدا کرد. راه فولاد محله بعد از یک فرسنگ و نیم مسافت که از کوه پلور میگذرد از این دره خارج میشود. و از آنجا به سمت شمال میرود و از کنار دو مرتفع عبور نموده به کوهی میرسد که بالا سر فولاد محله واقع شده، و پانصد ذرع ارتفاع دارد. در عرض راه به قریب یک فرسنگ مسافت سیاه چادر است. در ایلات مازندرانی و غربال بندها و غیره منزل کردهاند، و هر دسته مرتع جداگانه دارند. و از برای خود زراعت جو و گندم میکارند در این وقت همه مشغول جمعآوری محصول بودند. دو ساعت بعدازظهر وارد فولاد محله شدیم. نه ساعت راه آمده بودیم. فولاد محله ده معتبری است که قریب پانصد نفر جمعیت دارد. این ده در یک زمین مرتفع مدور واقع شده. و اراضی اطراف آن همه زراعت میشود و آب قناۀ دارد. خانههای این ده همه سقف مسطح دارند و دیوارها از گل چینه ساخته شده است. در وسط ده خرابه یک برج قدیمی نمایان است. اطراف ده باغات بسیار است. یک باغ وسیع که درختان چنار کهن دارد موسوم به باغ سرتیپ. این باغ را ابراهیم خان سرتیپ حاکم هزار جریب بنا نموده است. هزار جریب در سمت شمال غربی ده واقع است. در حوالی فولاد محله دهی هویدا نبود و کوههای اطراف همه خشک بودند ولیکن از سمت شمال جنگل عظیم طبرستان نمایان بود. از فولاد محله کوه موسوم به شاهکوه مشاهده میشد. راه مستقیم از فولاد محله به چهار ده راهی است که از دره شرقی از راه چشمه اعلی دامغان میرود و راه دیگر از محاذی آن در دره تنگه سیری میرود و چون این راه غیرمستقیم در نزد علمای جغرافیا غیرمعلوم بود. ما این راه غیرمعمول را انتخاب کردیم.
منزل بیست و دوم از فولادمحله به پیشرت
در این روزنه ساعت تمام راه رفتم دو ساعت بعد از حرکت از فولاد محله راه متدرجاً بالا رفت تا آنکه از دو هزار و دویست ذرع به دو هزار و چهارصد ذرع ارتفاع رسید. راه از آنجا در کنار رودخانه که از وسط تنگه شاهپور میگذرد عبور نموده به تنگه سیری میرسید. از بالای کوه تنگه سیری منظره خوبی دارد. این دره درخت زیاد دارد و چند دره در آنجا واقع است. که این باغات دارند. اسامی دهات و لنا، تبلسه، کرات. آب این دهات در سمت شمال به تنگه شار آب میرود در سمت شرقی دره سیری چشمههای آب معدنی بسیار است و مخصوصاً در صورت یک چشمه آب گوگردی دارد که مردمان مریض و آنهائی که وجع مفاصل دارند بدانجا زیاد میروند. و این آب برای آنها نفع کلی میبخشد.
پیشرت قریه کوچکی است و اطراف ان درختان گردو و غیره است یک چشمه آب دارد. درختان این ده خیلی خوب است. و به خاطر میآورد درختان انبه هندوستان را در عرض راه از چندین دره و دربند عبور نمودیم. همه جا جنگل انار وحشی و غیره بود و کبک زیاد داشت.
منبع: سفرنامه لیوتنان کلنل برسفرد لوات/ ترجمه از محمدحسنخان اعتمادالسلطنه؛ بهکوشش خدیجه اعتصامی
.........................................................................
پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ. او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادتطلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است، معرفی میکند.
فوکویاما معتقد است شیعه بُعد سومی هم دارد که اهمیّتش بسیار است. او میگوید: این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان میشود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین میبرند، بیشتر میشود.
وی جنگ عراق و ایران را مثال میزند و میگوید: اینها فاو را تسخیر کردند، میرفتند کربلا را هم بگیرند و این، یعنی فتح قدس، اگر کربلا را می گرفتند، اینجا را هم قطعاً میگرفتند.
وی برای دفع این خطر پیشنهاد کرد با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقّف کنید. فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی میکند و مینویسد: مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید، نمیتوانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید...
برای پیروزی بر یک ملّت باید میل مردم را تغییر داد... ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی اینها را به رفاهطلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشههای امام زمانی از جامعة شیعه رخت میبندد... شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید.
فوکویاما برای این کار، مکتب جدیدی به نام اونجلیس عرضه کرد. مکتبی که قدمتش به 1987 میلادی بر میگردد. طرفداران این مکتب معتقدند عیسای ناصری خواهد آمد.
فوکویاما به آنها توصیه میکند در فیلمهایشان هر چه را شیعیان درباره امام زمان میگویند، بر شخصیّت عیسای ناصری تطبیق بدهند.
بر اساس دستور فوکویاما، فیلمهایی بر اساس مدل «روایت فتح» شهید آوینی، ساخته شد؛ با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلّفههای احساسی برنامههای شهید آوینی، با همان تیپها و همان دیالوگها که شهید آوینی میگفت.
فیلم نجات سرباز رایان با محتوای تجلیل از مادر سه شهید؛ فیلم نبرد پرل هاربر با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم؛ فیلم زمانی سرباز بودیم با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیّات کربلای 5؛ فیلم سقوط شاهین سیاه، بازسازی صحنةکربلا، فیلم جنگیر که در آن از نمادهای اسلامی شیعه استفاده شده بود.
بعد التحرير
شايد اين اسـتدلال هاي قوي را از نـظريه پردازان شيعه هم کم شنيده باشيم که فوکوياما به عنوان يکي از معماران نظريه هاي دنياي نو به زبان مي آورد. در تمامی این فیلمها، بر اساس نظریه فوکویاما، امام حسین(ع) و کربلا، یک طرف و سوی دیگر، شمر است. لباس هم بر اساس الگوی شیعی انتخاب شده است. لباس سربازان امریکایی، سبز رنگ و لباس سربازان مقابل، قرمز است ؛ آن هم به دلیل تقدّس این رنگ در آرمانهای شیعی. هنر پیشهها تا پایان فیلم ناشناختهاند و همچنین تا آخر فیلم فقط نقشهای قدسی بازی میکنند.
فوکوياما کيست؟
يوشيهيرو فرانسيس فوكوياما نظریهپرداز ژاپنی الاصل ولی آمریکایی متولد 27 اكتبر 1952 در شيکاگو ، فيلسوف آمريكايي، متخصص اقتصاد سياسي، رئيس گروه توسعه اقتصادي بينالمللي دانشگاه جانز هاپكينز و نويسنده كتاب «پايان تاريخ و آخرين انسان» است كه به خاطر نظريه پردازي «پايان تاريخ» مشهور است.
كتاب پايان تاريخ كه مشهورترين نظرات وي را منعكس ميكند تا كنون به 36 زبان با تيراژ 27 ميليون نسخه انتشار يافته است.
فوكوياما يكي از تئوريسينهاي جريان نومحافظهكار آمريكاست و طرفدار جنگهای خاورمیانهای جرج بوش است. وي جزو استراتژيست هاي ارشد بنگاه RAND است كه اين سازمان يك اتاق فكر در حوزه سياست خارجي محسوب مي شود و مربوط به نيروي هوايي آمريكاست.
وي پس از نگارش مقاله پايان تاريخ و واپسين انسان درسال 1368/1989 که درسال 1370/1991 با تفصيل بيشتر و به همين نام، به صورت کتاب در آمد، بهشهرت جهاني رسيد.
در اين دو نوشته، فوکوياما به دفاع تاريخي از ارزشهاي سياسي غربي برخاست و استدلال کرد که رويدادهاي اواخر قرن بيستم نشان ميدهد که اجماعي جهاني به نفع دموکراسي ليبرال به وجود آمده است. اين اجماع، مساوي است با پايان تاريخ به معناي اين که در شکل گرفتن اصول و نهادهاي بنيادي دموکراسي، پيشرفت بيشتري به وجود نخواهد آمد. البته، باز هم رويدادهايي خواهد بود، ولي تاريخ، به معناي داستان جهاني رشد و شکوفايي آدمي، خاتمه يافته است.
نظريه هاي فوکوياما درباره پايان تاريخ و نيز نظريه هاي جنگ تمدن ها و نظريه جنگ مذاهب از هانتينگتون از پايه هاي فکري تحولات بين المللي در چند سال گذشته بوده است و اتفاقاتي که در سال هاي گذشته پيش آمده و شکست نماينده فکري غرب (آمريکا) و شکست اسرائيل و پيروزي هاي چشمگير کشورها و گروه هاي اسلامي شيعي نظريه هاي اين متفکر غربي را زير سوال برده است.
فوکوياما نظريه هاي معروف و نيز اعترافات معروفي دارد که در سال هاي اخير بسيار مورد توجه قرار گرفته است که شما در اين جا بخشي از اعترافات او را از گفته ها و نوشته هايش ميخوانيد.
اگر آمريکا بخواهد به ايران حمله کند !
فوکوياما مي گويد: هزينه نظامي آمريکا در حال حاضر برابر است با هزينه نظامي کل جهان، در نتيجه اين سوال وجود دارد که چرا چنين قدرتي نتوانسته بعد از چهار سال و هزينه کردن حدود پانصد ميليارد دلار و کشته شدن شمار زيادي از نيروهاي نظامي خود، صلح را به کشوري کوچک مانند عراق بازگرداند و حتي آن را کمي به سوي دموکراسي پيش ببرد؟
برخلاف القاعده، ايران نه يک شبکه بلکه يک کشور است که (برخلاف عراق) تاريخي کهن و معتبر دارد و به خاطر افزايش قيمت نفت مملو از امکانات گوناگون است؛ حکومت اسلامي حاکم بر اين کشور - به ويژه پس از روي کار آمدن محمود احمدي نژاد - خط مشي تهاجمي در پيش گرفته است
در واقع آمريکا در وضعيتي نيست که به کشوري ديگر حملة نظامي و آن را اشغال کند، به خصوص کشوري که سه برابر عراق مساحت دارد. چنين حملهاي بايد از طريق هوا صورت بگيرد که به تغيير حکومت و نهايتا متوقف کردن برنامه تسليحات اتمي اين کشور نخواهد انجاميد.
در همين حال، اطميناني نيست که اطلاعات آمريکا در مورد تاسيسات هستهاي ايران، بهتر از اطلاعات اين کشور در زمان حمله به عراق باشد. حمله هوايي همچنين به احتمال زياد باعث افزايش حمايت از حکومت ايران خواهد شد، نه سقوط آن و همچنين باعث تحريک حملات عليه اهداف آمريکايي و متحدانش در سراسر جهان خواهد شد. دولت آمريکا در حمله نظامي به ايران منزويتر از زماني خواهد شد که قصد داشت به عراق حمله کند و اسرائيل تنها کشوري خواهد بود که به يقين با آمريکا در اين تصميم متحد خواهد شد.
جنگ عراق
فوکوياما که از هواداران تحت فشار دادن و تغيير رژيم در عراق بود، از اولين کساني بشمار مي رود که در مورد اين مساله دچار ترديد شد و سرانجام با آن به مخالفت پرداخت.
مجله «نيو ستيتزمن» در اين مورد و در معرفي کتاب «پس از نومحافظه کاران» فوکوياما مينويسد: فوکوياما پيش و پس از ١١سپتامبر، خواستار فشار بر عراق بود ولي هر چه به حمله نهايي نزديکتر شديم، بيشتر در مورد موضع خود دچار ترديد شد. اين مجله مي افزايد بايد در نظر گرفت که نومحافظه کاران، تنها هواداران جنگ عراق نبودند، بلکه روشنفکرهاي چپ امريکايي، بسياري از دمکراتها و جمهوريخواهاني که جز نومحافظه کاران نبودند، طبل جنگ را بصدا در آوردند.
پيروزي سريع آمريکاييها در پسگيري کويت، عمليات کوزوو و شکست دادن طالبان باعث شدند که نومحافظه کاران تغيير رژيم در عراق را نيز ساده بپندارند. فو کوياما مي گويد در مورد مساله سلاحهاي کشتار جمعي در عراق به شدت غلو شده بود. آمريکا در حمله به عراق، حتي به نظر هم پيمانانش اهميت نداد و استثنا بودن خود را مطرح کرد.
آخرين درس از اقدام نظامي عليه عراق اين بوده که دولت کنوني آمريکا، در ادارة روز به روز سياستهاي خود در مورد عراق ناتواني زيادي نشان داده است. يکي از اين ناتوانيها، ضعف دولت بوش در دنبال کردن اهداف بلند پروازانهاش بوده است.در حاليکه آمريکا حدود سه سال پيش (ژوئن 2004) با موفقيت توانست اختيار حاکميت عراق را به دست بگيرد و همچنين شش ماه بعد از آن انتخابات سراسري در اين کشور برگزار شد، در آموزش ارتش عراق، انتصاب سفرا و از همه مهمتر در بازخواست مقاماتي که در عراق بد عمل کردهاند، شکست خورده است
فوکوياما مي گويد: پروژه چنداني براي باز سازي عراق وجود نداشت و حل مسايل پس از حمله بسيار ساده عنوان شده بود. چرا که رامسفلد وزير دفاع امريکا، جنگي سريع با جنگ افزار سبک و متحرک، و با تعداد محدودي نظامي را طرح ريزي کرده بود. در پي اثبات کارايي چنين عملياتي بود که باعث گرفتاري آمريکاييها شد. اين جنگ باعث محدوديت عمل نيروهاي آمريکايي در جاهاي ديگر دنيا شده است و ناکامي در آن مي تواند باعث چرخش سياست خارجي آمريکا به سوي واقع گرايي وحتي منزوي شدن اين کشور شود. به عبارت ديگر سناريوي پس از ويتنام دوباره تکرار مي شود. فوکوياما اميدوار است چنين وضعي پيش نيايد چون قوي ترين و ثروتمندترين کشور دنيا مي تواند نقش مهمي در جهان ايفا کند.
پايان تاريخ
او در سال ١992 با نوشتن کتاب پايان تاريخ و انسان آخر به شهرت جهاني رسيد. فوکوياما در اين کتاب که اند کي پس از فروپاشي شوروي نوشته شده، ليبرال دمکراسي را مقصد نهايي تمام جوامع دانسته است.
در نظريه پايان تاريخ، فوکوياما معتقد است که همه مردم در پي دستاوردهاي مدرن شدن از قبيل رفاه بيشتر و بهداشت بهتر و غيره هستند. آنها پس از بالا رفتن سطح زندگي، به تدريج خواستار مشارکت در سياست شده و در دراز مدت جامعه به سوي ليبرال دمکراسي سوق داده خواهد شد
فوکوياما شکست ايدئولوژي کمونيسم روسي را دليلي بر پيروزي ارزشهاي ليبرال دموکراسي غرب و به فرجام رسيدن منازعات ايدئولوژيکي تصور کرد.رؤياي خوش فوکوياما چندان نپاييد و با تغيير و تحولات سياسي، اقتصادي و نظامي پس از بيرنگ شدن حضور روسها و پايان يافتن به اصطلاح جنگ سرد، جهان وارد دوران تازهاي گرديد و غولهاي ديگري وارد مناسبات بينالمللي شدند و خيلي زود دانسته آمد که سخن گفتن از نظام تک قطبي جهان، هذياني بيش نيست و با شرايط تازه جهاني، نه تنها آمريکا قدرت اول پايان قرن نيست، بلکه با توجه به سه عامل ذيل:
الف. قدرت گرفتن مجدد تمدن و حوزههاي سياسي، نظامي - و حتي اقتصادي - جهان اسلام و به تعبير غربيها رشد حيرتانگيز «بنيادگرايي اسلامي»؛
ب. سربر آوردن قدرتهاي تازهاي به نام چين و هند از يک سو و ژاپن از سوي ديگر؛
ج. تشکيل اتحاديه اروپا
منافع آمريکا به اندازه شرايط حاکم بر دنياي به اصطلاح دو قطبي هم تأمين نميشود.
فوکوياما به تازگي کتاب ديگري به نام پس از نومحافظه کاران منتشر کرده و موضوع اصلي آن را سياست خارجي امريکا پس از ١١ سپتامبر دانسته است. او در کتاب 2۰۰ صفحه اي خود، ريشه هاي تاريخي و تحول انديشه نومحافظه کاران را بررسي مي نمايد و توضيح مي دهد که چرا خود را ديگر يک نومحافظه کار نميداند و چرا از نظريه هاي قبلي خود برگشته است.
اگر نظريه فوکوياما با ديده دقت نگريسته شود مي بينيم که او در واقع پايان تاريخ را گم کرده است، چون اگر بشريت بداند که جامعه آرماني او آن چيزي است که الان وجود دارد، جا دارد به يک خودکشي دسته جمعي دست زند
و نيز بعد از تحولات اخير واضح شد که ليبرال دموکراسي غرب توان ترسيم آينده انسان ها را با نظريه هاي خود ندارد و ادعاهاي سياستمداران غربي براي آزادي و رفاه مردم جهان توهمي بيش نيست ، به قول دوست ارجمندي که مثال مي زد و ميگفت: چگونه است فرانسه که مهد آزادي و تمدن غربي است نتوانسته نيم متر پارچه را بر سر چند دختر محجبه تحمل کند.
البته بد نيست بدانيد نظريه پايان تاريخ فوکوياما نگاهي خوشبينانه و ساده لوحانه در برابر نظريه برخورد تمدن هاي هانتينگتون است که آينده دنيا را تاريک تصور ميکند و جايي براي اميد انسان ها هم نميگذارد.
گر چه فوکوياما سخن از جنگ نميکند ولي نميتوان براي رسيدن جهان به ليبرال دموکراسي از آن فرار کند؛ زيرا براي غلبه اين شيوه و روش زيست بر جهان بايد انديشه و يا انديشههاي رقيب از سر راه کنار روند و يا کنار گذاشته شوند براي همين است که خيلي ها نظريه جنگ تمدن هاي هانتينگتون را پيش نياز عملي شدن نظريه فوکوياما ميدانند که بعد از جنگ تمدن ها و از بين رفتن فرهنگ هاي مختلف بخصوص فرهنگ اسلامي ، ليبرال دموکراسي بر جهان حاکم خواهد شد.
فوكوياما با مشاهدة دستاوردهاي مهندسي ژنتيك نظرية پايان تاريخ خود را پس گرفت
فرانسيس فوكوياما از چهرههاي برجسته مدافع ليبرالدموكراسي در جهان ميباشد. صرفنظر از عقايد وي، مساله جالب توجه ايناست كه پيشرفت بيوتكنولوژي آنچنان بر تفكرات اين دانشمند تاثيرگذاشته كه نظرية معروف " پايان تاريخ" خود را پس گرفته است. متن زير به بررسي اين موضوع ميپردازد. لازم به ذكر است فوكوياما در سال ۱۹۸۹ اعلام كرد كه تمام جايگزينهايي كه تاكنون براي ليبرالدموكراسي ارائه شدهاند به شكست انجاميدهاند، لذا تاريخ به انتهاي خود رسيده است . حدود ده سال بعد او نظر خود را تصحيح كرده و اعلام كرد:
ما به پايان تاريخ نرسيده بوديم زيرا ما هنوز به انتهاي پيشرفت علم نرسيدهايم".فوكويوما اين جملة جديد خود را مستند به پيشرفتهاي عظيمي كرده است كه در زيستشناسي درحال بهوقوع پيوستن است. درواقع مهندسي ژنتيك براي فوكوياما يك سوال پيش آورده و آن اينكهدستيافتن به دانش اصلاح ژنتيكي بشر در آينده، چه تأثيري روي ليبرالدموكراسيخواهد گذاشت.
فوکوياما و اخلاق در آمريکا
فوکوياما از جمله کساني است که به فروپاشي اخلاق در غرب اعتراف کرده و در مقاله با عنوان «اخلاق و فرهنگ در آمريکا» ميگويد: ويليام جي. بنت در سال 1994 کتابي را به عنوان نمايه شاخصهاي برجسته فرهنگي منتشر کرد و آمارهاي مختلفي در باره گرايشهاي اجتماعي ارائه داد. بنت نشان داد که بين اواسط دهه 1960 و اوايل دهه 1990، سلامت اجتماعي آمريکا به صورت هولناکي وخيم بوده است. در دهه 1990،از هر سه نوزاد آمريکايي يکي نامشروع متولد ميشود. تقريبا يک سوم مردان آمريکايي آفريقايي تبار که بين 20 تا 29 سالهاند به نحوي گرفتار نظام عدالت جزايي ميشوند و همچنين دانشآموزان آمريکايي شرکت کننده در المپيادهاي جهاني در مقايسه با کشورهاي صنعتي ديگر، نازلترين رتبهها را اخذ ميکنند. طبق استدلال بنت، هرچند آمريکاييان از لحاظ مادي ثروتمندتر از هر زمان ديگر هستند، در وضعيت وحشتناک فقر اخلاقي به سر ميبرند.
از نگاه برخي آمريکاييان، آمريکا تنها کشوري نيست که مشمول اين تحولات اجتماعي شده است; بلکه همه کشورهاي صنعتي غيرسياسي، شاهد اختلالات اجتماعي بسيار عظيمي در دهه 1990 بودهاند. من اين پديده را فروپاشي عميق ارزشهاي اجتماعي غرب ناميدهام.
اکنون کساني چون فوکوياما، هانتينگتون، مک لوهان و... هستند که سرنوشت غرب و ميلياردها انسان را با تصورات خام خود در دنياي ليبرال دموکراسي غرب به حراج گذاشته اند و سعي دارند موعود عصر جديد باشند اما نتيجه اين تفکرات و نظريه ها تا الان استثمار ملت ها و نابودي فرهنگ ها و اشغال کشورها و کشته شدن صدها هزار انسان بيگناه و... بوده است.
برگزاری اجلاس سران کشورهای جنبش عدم تعهد در شهریور سال جاری در تهران، فرصتی مناسب برای دادن نظریات، پیشنهادها و راهکارهای عملی به منظور همکاریهای چند جانبه در ابعاد سیاسی، تجاری و اقتصادی و فرهنگی را فراهم آورده است. این اجلاس با حضور ۱۳۰ کشور عضو و پانزده کشور ناظر و ده نماینده از سازمانهای جهانی برگزار خواهد شد.
پانزدهمین نشست سران این جنبش در شرم الشیخ مصر در سطح وزیران خارجه برگزار و در آن مقدمات اجلاس تهران بحث و بررسی شد. هماکنون ریاست دورهای سه ساله آن به عهده مصر است و با آغاز اجلاس در تهران بر عهده ایران گذاشته خواهد شد.
پیشینه جنبش عدم تعهد
نخستین تلاش برای ایجاد همگرایی میان کشورهایی که بعدها به غیرمتعدها معروف شدند، در سال ۱۹۵۵ در کنفرانس باندونگ در شهر باندونگ اندونزی انجام شد. جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر و سوکارنو، رؤسای وقت حکومت کشورهای هند، مصر و اندونزی در این اجلاس اندیشه تشکیل چنین سازمانی را مطرح کردند. ایران که به دلیل عضویت در پیمان نظامی مرکزی سنتو از عضویت در این جنبش محروم مانده بود، در سال ۱۹۷۹ پس از پبروزی انقلاب به جنبش عدم تعهد پیوست. لغو برگزاری هفتمین اجلاس سران در بغداد به دلیل تجاوز نظامی عراق به ایران و انتقال این اجلاس به دهلی نو از مهمترین رویدادهای جنبش به شمار میآید.
با آغاز بیداری اسلامی در کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و بیداری جهانی در کشورهای غربی اهمیت نقش جنبش عدم تعهد در تحولات منطقهای و بین المللی بیشتر و پر رنگتر خواهد شد.
بحرانهای پیش روی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد عبارتنداز:
۱ ـ بحرانها و اعتراضات اجتماعی متاثر از بیداری اسلامی.
۲ ـ بحرانهای متأثر از تحولات و رکود اقتصادی دنیای سرمایهداری غرب.
۳ ـ بحرانهای هویتی و فرهنگی متأثر از تهاجم فرهنگی و جنگ نرم رسانهای نظام سلطه.
۴ ـ بحرانهای ناشی از مداخله دولتهای نظام سلطه در امور داخلی کشورهای عضو عدم تعهد.
۵ ـ بحرانهای ناشی از درگیرهای مرزی و قومی ایجاد شده از سوی نظام سلطه.
۶ ـ بحرانهای زیست محیطی و قحطی و خشکسالی و... .
کشورهای جنبش عدم تعهد به دلیل داشتن پیشینه فرهنگی و تمدنی و ظرفیتهای بالای از منابع انرژی و معادن و داشتن موقعیتهای ژئوپلیتیک و استرتژیک و جمعیت میتوانند در معادلات سیاسی و اقتصادی جهان تأثیرگذار باشند.
بحرانها و اعتراضات اجتماعی برگرفته از بیداری اسلامی
بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی که از آن به بهار عربی نیز یاد شده از کشور تونس آغاز شد و در کشور مصر به عنوان بهار عدم تعهد به وقوع پیوست؛ با نگاهی به تحولات منطقهای که بیشتر آنها در حوزه کشورهای عدم تعهد جریان دارد. با آغاز اجلاس در تهران زمینهای مناسب به منظور تبادل نظر و ارائه راهکار برای تحقق بیداری اسلامی فراهم خواهد شد.
بحرانهای برگرفته از تحولات و رکود اقتصادی دنیای سرمایهداری غرب
رکود اقتصادی و بحرانهای اجتماعی پدید آمده در کشورهای غربی، میتواند در کوتاه مدت و بلند مدت در زمینه مبادلات تجاری و روابط اقتصادی با برنامه ریزی از سوی نظام سلطه آن را به کشورهای عضو عدم تعهد انتقال دهند. سران کشورهای عضو عدم تعهد با ایجاد و راهاندازی بانک و واحد پولی مشترک، میتوانند با اثرات مخرب اقتصادی و مالی نظام سلطه مقابله کنند.
بحرانهای هویتی و فرهنگی برگرفته از تهاجم فرهنگی نظام سلطه
به دلیل وجود جمعیت زیاد و منابع انرژی و امکان دسترسی به بازارهای فروش تولیدات صنعتی کشورهای غیر عضو عدم تعهد با استفاده از رسانههای جمعی به دنبال القا و انتقال فرهنگ مصرفی خود در کشورهای عضو عدم تعهد هستند. به همین منظور تهاجم فرهنگی و جنک نرم علیه دولتهای مستقل را سرلوحه رسانههای خود قرار دادهاند.
بحرانهای ناشی از مداخله دولتهای نظام سلطه
بحرانهای ناشی از درگیرهای مرزی و قومی ایجاد شده از سوی نظام سلطه بحرانهای زیست محیطی و قحطی و خشکسالی، کشورهای عضو عدم تعهد با راه اندازی پیمانهای سیاسی، نظامی، رسانهای، همکاریهای زیست محیطی و کشاورزی میتوانند بسیاری از مشکلات را رفع و حل کنند.
برخی از مشترکات کشورهای عضو عدم تعهد عبارتند از:
۱ ـ کشورهای عضو عدم تعهد بزرگترین اجماع فرهنگی و ادیان الهی و آداب و رسوم را دارند.
۲ ـ بیشتر کشورهای عضو این جنبش بیشترین ذخایر انرژی و طبیعی و جمعیت جهان را دارند.
۳ ـ ساختارهای سیاسی و فرهنگی کشورهای عضو غیر متعهدها با الگوهای غربی سازوکاری ندارند.
۴ ـ استقلال طلبی احترام به حاکمیت ملی و رهایی از مداخلات بیگانگان.
سران کشورهای عضو عدم تعهد میتوانند با اصلاح ساختاری و محتوایی و پایبندی به اصل همکاری و عدم تعهد به سیاستهای تحمیلی نظام سلطه در پیشبرد اهداف جنبش و بسط همکاریهای بینالمللی با یکدیگر همکاری و پیشرفت و توسعه را برای کشورهای این جنبش فراهم آورند.
بحث روز قدس كه از سوی امام خمینی رحمه الله علیه مطرح گردید نمایانگر بعد اسلامی و معنوی مسئله فلسطین و به تعبیر دیگر بعد دیدگاه جهان اسلام به مسئله فلسطین است به این معنا كه مسئله فلسطین منحصر به بحث اشغال میزانی از سرزمین نیست بلكه قضیه فلسطین نمادی از درگیری جبهه استكبار با جهان اسلام است و امام خمینی با هوشیاری و درایت تمام این موضوع را درك كردند كه مسئله فلسطین فقط بحث میزان و مقدار اشغال سرزمین كه روی آن بحث می شود نیست و لذا برای اینكه جهان اسلام را متوجه اهمیت قضیه فلسطین و حمایت از آن كنند موضوع قدس را مطرح كردندخاموش كنند.
جالب است كه اینها در این 30 سال حتی یك روز هم دست از ظلم و ستم مردم فلسطین و سایر كشورهای همجوار فلسطین بر نداشته اند و هر روز جنایت جدیدی را ما شاهدیم. به روال سنوات قبل همیشه در آستانه روز قدس و ماه مبارك رمضان با توجه به حساسیتی كه مردم فلسطین نسبت به مقدسات اسلامی و این روز از خود نشان می دهند اینها یك حالت هیستیریکی در حملات خودشان پیدا می كنند و فکر می كنند كه قادر خواهند بود با افزایش خشونت علیه مردم فلسطین تحركات و فعالیت های اینها را در این ماه مبارك و در این روز كاهش بدهند اما این راه و این شیوه نه تنها برای اینها نتیجه مثبتی نداشته بلكه نتیجه معكوسی داشته و مردم فلسطین با عشق و شور بیشتری به دفاع از مقدسات می پردازند. اهمیت مكان مقدسی مثل مسجد الاقصی و شهر قدس با این گونه حملات و وحشی گری ها نه تنها از ذهن مردم فلسطین پاك نخواهد شد بلكه افزایش هم خواهد یافت و مصمم تر نسبت به مبارزه برای آزادی قدس و تمامی سرزمین فلسطین رفتار خواهند كرد و حتی آمادگی بیشتری برای دادن شهدای بیشتر هم دارند كه تجربه طی این سال ها نشان داده چه انتفاضه اول و چه دوم صهیونیست به هیچ وجه قادر نیستند با خشونت و حملات كوركورانه این انگیزه بسیار بالا برای حفظ مقدسات و دفاع از مقدسات را خاموش كنند.
در طی سال های گذشته شاهد بودیم كه فلسطینی ها برای خود مسجدالاقصی چه جان فشانی هایی كردند و تعداد زیادی شهید تقدیم جهان اسلام كردند
پایی که سالها در بند و زنجیر باشد حتما از اسارت با خود زخم به همراه میآورد.
دستانی که مجبورند پنهانی به آسمان بلند شوند و قنوت بگیرند و تسبیح بچرخانند حتما دعایشان مستجاب است و صدای دل صاحبشان با خدا نزدیکتر و نجواهايش با خدا آتش جنگ را خاموش میکند و ایران را پیروز میدان.
آدمهای بزرگ را هرگز نمیتوان درقفس حبس کرد. چه کسی را یارای زندانبانی کسانی است که از مال و مقام و خانواده که هیچ؛ از جان هم گذاشتند تا ناموس وطن به دست نامرد نیفتد.
چهاردیواری زندان و شکنجه دژخیم و نبود آب و غذا برای این آدمها از مفهوم ساقط است. دنیای این آدمها به بزرگی روحشان است، روحی که هرگز به زنجیر کشیده نخواهد شد.
ارزش لحظهها و ساعتها و روزها را فقط همین آدمها میدانند،مرداني که برای در آغوش کشیدن فرزنداشان ثانیه میشمارند،مردهایی که چند سالی است از مادر و همسر و خانواده خود دور افتادهاند، به بهای رزمندگی و تلاش برای حفظ آب و خاک ایران.
روزی که آغوش وطن دگر بار بر این شریف مردان باز شود تا بتوانند در هوای سرزمین مادری آزادانه نفس بکشند بیشک روزیست که کم از تولد دوباره آنان ندارد.
روزی که دیگر ته نگاه هیچ مادری نگرانی پیدا نیست، نگرانی از اینکه مبادا فرزند گم شدهاش شهید یا مفقودالاثر شده باشد، روزی که دیگر هیچ زنی نگران بیتابیهای شبانه کودکش که پدر را فرا میخواند، نیست.
ایران، کم از این روزها به چشم ندیده، کشوری که مردمش دلیر باشند و شیفته میهن؛ حتما اسیر و آزادهاش هم هزاران نفر میشود، اما چه چیز باشکوهتر از آنکه روزی عدهای از آزادگان با همان اقتدار و شهامتی که به اسارت رفتند بر خاک وطن بوسه بزنند و عزیزانشان را در آغوش بکشند؟
و حالا هوا، هوای 26 مرداد است. روزی که پای تعدی و تجاوز دشمن شکسته و حالا دارد تاوان میدهد. حالا مجبور است به بهای این قانون شکنی به تمام خواستههای بر حق ایران تن دهد و طبق قطعنامه مصوب شورای امنیت اسرای ایرانی را به کشور تحویل دهد.
یوم الله است این روز. مثل 22 بهمن و 13 آبان و 15 خرداد، روزی که آزادگان از مرز خسروی و از کرمانشاه به میهن بازگشتند و گروه گروه از مردم از جای جای ایران زمین برای استقبال از این پرندگان مهاجر به مرز خسروی کرمانشاه آمدند.
شاخههای گل در دستهایشان و چشم به راه اتوبوسها دوختهاند تا کی بیایند و صدای آمدنشان و خاک راهشان توتیای چشم منتظران شود.
زن و مرد، کوچک و بزرگ و پیر وجوان بین جمعیت منتظرند. جمعی که برای دیدن عزیزشان کیلومترها راه آمدند، برای دیدن عزیزانی که سالها جز دیوار زندان و شکنجه دشمن و سرباز بعثی چیزی ندیدند.
از همه جا صدای همهمه و جنب و جوش به گوش میرسد. چهار ساعتی هست که چشمها به راه اتوبوسهایی که در جاده پشت هم ردیف شدهاند و در هرکدام عزیزدل دهها خانواده نشستهاند، دوخته شده است.
یکی میگوید چند دقیقه دیگر، بعدی میگوید شاید اصلا امروز نیامدند، بعضیها ناامید شدند و تصمیم گرفتند که برگردند که ناگهان فریادی بلند میشود: آمدند! اتوبوسها از دور یک به یک پیدا میشوند، بر فرازشان پرچم ایران میدرخشد و عدهای از آزادگان بیتاب سرها را از پنجره بیرون آورده تا هیچ ثانیهای را برای دیدار خانواده خود از دست ندهند.
و حالا لحظهای تاریخ ساز و ماندنی به برگ کتاب تاریخ ایران اضافه میشود، لحظهای که هم از خون سرخ است و هم از آزادی سفید، هم از شوق انتظار زیباست و هم از غم دلتنگی تلخ.
آزادگان رسیدند. درست در این لحظه. در لحظهای که هزاران آغوش باز به استقبالشان آمده و راهشان گلباران شده است، در 26 مرداد 1369.
حالا خود آنها به جای عکسهای توی قلبشان در کنار خانواده هستند و چه صحنههای زیبایی ساخته میشود از مادری که فرزند اسیرش را پس از 10 سال به آغوش میکشد و از پدری که وقتی به اسارت رفت هنوز فرزندش به دنیا نیامده بود و حالا برای اولین بار کودکش را میبیند.
ورود به میهن سجده شکر دارد و سجده بر خاک وطن آرزویی بود که سالها در گوشه دل هر کدام از این آزادهها خاک میخورد تا امروز به دعای خیر مادران و پدران و دلهای شکسته برآورده شد.
آزاده تهرانی، مشهدی، شیرازی، ترک، بلوچ، بندرعباسی و شمالی همه و همه از خاک کرمانشاه وارد شدند و به سمت دیارشان شتافتند. از همین مرز خسروی درد سالها اسارت را در خاک عرق جا گذاشتند و شکنجه و غربت و دلتنگی را به همان بعثیها هدیه کردند و با لبخند به ایرانی ها سلام دادند.
سلام بر شما آزادگان. سلام بر شما پاسبانان ذره ذره خاک ایران که امروز این آرامش و امنیت را مدیون شما هستیم.
سلام بر شما معلمان بزرگ تاریخ که درستان پایمردی بود و استقامت، شجاعت بود و وطن پرستی و ایمان.
سلام بر شما که خاک کرمانشاه از مقدمتان گلباران شد، خاکی که از جای جایش به حرمت همرزمان شما لاله روییده و گلگون است.
برادران شهیدتان را به خاطر دارید؟ یادتان هست همرزمتان چگونه گوشه سنگر آب طلب میکرد و قمقمههایتان خالی بود؟ به خاطر دارید برادر بسیجی زخمی خود را چطور تا پشت خط مقدم رساندید و آنقدر خون از او رفت که پایش را از دست داد و شد جانباز؟
میخواهم بگویم شما هیچ کم از آنها ندارید، شما اندیشه به خون غلطیدگان هشت سال جنگ تحمیلی را زنده نگاه داشتید، شما خاطرات مصور لحظه به لحظه روزهای جنگ هستید.
سند ایران به نام شماست آزادگان بزرگ. به نام شما که ایران را به ایرانی بازگرداندید و پرچم سه رنگش را بر قلههای افتخار به اهتزاز درآوردید.
قدوم تو ای آزاده هموطن حاج فرامرز عزیز هم خجسته، تویی که هیچ یادمانی و هیچ پاداش مادی جوابگوی روزگار جوانی ات نیست که در اسارت گذشت.
تو که قریب به 10 سال رنج دوری از خانه و خانواده کشیدید. درست در روزهایی که ما در نهایت آرامش از بودن کنار خانواده خود لذت میبردیم.
تو پرچمدار ایران زمین و نماد مقاومت هستی، نامت جاوید .
مرداد ماه در تاریخ سرزمین ایران ماه تلخی بوده است و بیستوسوم مرداد برای مردم ایران از آذری و لر و کرد و بلوچ و عرب گرفته تا فارس و گیلکی و مازنی و بندری، روز تلخی است. در چنین روزی در سال ۱۳۵۰، تکهای دیگر از وطن ایران جدا شد؛ استان چهاردهم آن زمان ایران یعنی استان بحرین در چنین روزی از مادر اصلی جدا و به کشور بحرین تبدیل شد. که اکنون حاکمانش تنها افتخارشان دشمنی با ایرانیان است.
سازمان ملل متحد به درخواست شاه ایران، هیأتی را برای نظرسنجی درباره جدا شدن و یا نشدن بحرین از ایران رهسپار این استان ایران کرد، ولی این هیأت به جای نظرسنجی از مردم، از سران چند گروه خاص بحرینی نظرخواهی کرد و حکم به جدایی استان بحرین از ایران داد و مردمی که ریشه در این آب و خاک داشتند پیوند تاریخی خود را وطن دیرین خود از دست دادند .
اهمیت سیاسى ـ استراتژیک استان بحرین ایران در دهه ۱۹۶۰ افزایش یافت، به ویژه که شاه شاهد افزایش فعالیتهاى انقلابى اعراب در سواحل خلیج فارس در خلال سالهاى ۱۹۶۴- ۱۹۶۵ بود؛ اما حضور نظامى انگلیس در منطقه و نیز بندر عدن تا اندازهاى ترس شاه را کاهش میداد، ولى در نوامبر ۱۹۶۷، نیروهاى انگلیسى پیرو جنگهاى داخلى یمن، از بندر استراتژیک عدن خارج و در بحرین مستقر شدند و بدین ترتیب، پس از عدن، مجمع الجزایر بحرین به عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد.
مدتى بعد در ژانویه ۱۹۶۸، پس از اینکه انگلستان اعلام کرد، نیروهایش را تا پایان سال ۱۹۷۱ از شرق سوئز بیرون خواهد برد، دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام نمود که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است و سپس با طراحى و هدایت انگلستان، قرار شد فدراسیونى متشکل از 9 شیخنشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهاى انگلیسى از منطقه تشکیل شود، به ویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودى از مسأله خروج آتى نیروهاى انگلیسى و ادعاى مالکیت ایران بر بحرین، آن را یک مشکل امنیتى براى آینده مجمع الجزایر دانست و بنابراین، حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست.
در این میان، مذاکرات آشکار و پنهانى میان ایران، انگلستان، عربستان سعودى و آمریکا انجام مىگرفت و همین باعث شد تا ایران در مسأله بحرین کوتاه آمده و تا اندازهاى عقبنشینى سیاسى کند.
تصمیم شاه براى انصراف از ادعاى خود
محمدرضا شاه به منظور جلب دوستى کشورهاى محافظهکار عرب و در ضمن براى این که بتواند بر سر جزایر مزبور با انگلیس چانه بزند، به یکباره و ناگهانى تصمیم خود را مبنى بر چشمپوشى از ادعاى دیرینه ایران بر بحرین اعلام نمود.
وى در یک کنفرانس مطبوعاتى ـ که در چهارم ژانویه ۱۹۶۹ (چهاردهم دى ۱۳۴۷) در دهلى نو تشکیل شده بود ـ گفت: «اگر اهالى بحرین نمىخواهند به کشور من ملحق شوند، ایران ادعاى ارضى خود را در مورد این مجمع الجزایر پس مىگیرد و خواسته اهالى بحرین را اگر از نظر بینالملل مورد قبول قرار مىگیرد، مىپذیرد».
نه ماه پس از مصاحبه دهلى نو، وى در زمستان سال ۱۳۴۸ (اوایل ۱۹۷۰) دوباره در مصاحبهاى خواستار حل مسأله بحرین از راه نظرسنجی مردم بحرین به طور رسمى، به وسیله سازمان ملل متحد شد، که سرانجام پیشنهاد رسمى شاه از راه گفتوگوهاى بعدى ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (اوتانت) در اوایل سال ۱۹۷۰ به نتیجه نهایى رسید و ایران در تاریخ نهم مارس ۱۹۷۰ (نهم اسفند ۱۳۴۸) رسما مساعى جمیله دبیرکل سازمان ملل را براى استعلام نظرهاى واقعى مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه خود براى انجام این مأموریت خواستار شد. (۹)
پس از این بیانات، دولت ایران از دبیر کل سازمان ملل متحد تقاضاى میانجیگرى کرده و اعلام نمود که نظر دبیرکل را مبنى بر اینکه به تصویب شوراى امنیت برسد، مىپذیرد.
اقدامات سازمان ملل متحد
انگلستان نیز در تاریخ بیستم مارس، موافقت رسمى خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت، دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد و او نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد که او مساعى جمیله خود را انجام خواهد داد.
پیرو آن، دبیرکل سازمان ملل، شخص «ویتوریو گیچیاردى» (دیپلمات ایتالیایى) معاون دبیرکل و نیز مدیر کل دفتر اروپاى سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده ویژه خود در کسب آرای مردم بحرین منصوب کرد؛ افزون بر این که وى از سوى ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسئولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهایىاش درباره حل مسأله بحرین، اختیار تام گرفت.
نماینده ویژه دبیر کل در امور بحرین، در رأس یک هیأت پنج نفرى رهسپار این جزیره شد و از ۲۹ مارس تا ۱۸ آوریل ۱۹۷۰ به نظرخواهى گزینشى و گفتوگو با گروههاى برگزیده سیاسى ـ اجتماعى بحرین پرداخت.
یادآوری این نکته ضرورى است که بر خلاف ادعاى برخى منابع خارجى، مبنى بر مراجعه به آرای عمومى و انتخابات عمومى، این امر درست نیست، بلکه به همان روش محدود گزینشى یاد شده انجام گرفت.
گیچیاردى دادهها و نتایج به دست آمده را در گزارشى به دبیرکل تسلیم کرد تا بر پایه آن تصمیم نهایى درباره سرنوشت استان بحرین گرفته شود. گزارش یاد شده از سوى دبیر کل به شوراى امنیت ارجاع شد و شوراى امنیت نیز با استناد به نتیجهگیرى نهایى گزارش تدوین شده، مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایى آن از خاک ایران در تاریخ سیام آوریل ۱۹۷۰ تأیید و تصویب کرد.