توی ظل گرمای تابستان...بچه های محل سه تا تیم شده اند...توی کوچه ی هجده متری...

تیم مهــدی یک گــل عقب است... عرق از سر و صورت بچه ها می ریزد... چیزی نمانده ببازند...

اوت آخراست... مادر می آید روی تراس :

«مهدی! آقا مهدی! برای ناهار نون نداریم ها... برو از سرکوچه دو تانون بگیر.»... توپ زیر پایش می ایستد! بچه ها منتظرند!


توپ را می اندازد طرفشان و می دود سر کوچه!!




 اولین باری که دیدمش  دلداده اش شدم :
 

  یادش بخیر تابستان سال ۶۳که به همراه دوست خوبم مهندس سیدمحمدعلی ساداتی فولادی به جبهه اعزام شده بودیم مارا به اهواز و منطقه ای معروف به (( انرژی اتمی )) برده بودند و آنجا مقر لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب بود که کل استان سمنان گردانی به نام موسی بن جعفر(ع) داشت و یادم نیست که این گردان جمعی کدام تیپ بود اما دراین لشگر مستقر واز زیرمجموعه های لشگر ۱۷ بود . حسینیه لشگر آنقدر بزرگ بود که تمامی بچه های لشگر برای مراسمات خاصه فرایض دینی  در آن جمع میشدند .طلبه عزیزی از سمنان (اسمش یادم نیست ) با صدای بسیار زیبا و دلنشینشان مکبر نمازهای حسینیه بود (ایشان بعدها شهید شدند )و...

   اما از بچه های گردان فقط نام فرمانده لشگر را شنیده بودم و قیافه اش را ندیده بودم و اگر هم میدیدم هرگز نمیشناختم یک روز صبح زود همه لشگر را به خط کردند و به سر صبحگاه آوردند و گفتند که امروز فرمانده لشگر ((مهدی زین الدین )) میخواهد سخنرانی کند و اونهایی که میشناختنش برایشان عادی بود اما من دل تودلم نبود و دوست داشتم که هرچه زودتر اورا ازنزدیک ببینم و ببینم که فرمانده لشگرم چه قیافه ای دارد ، چگونه صحبت میکند و ... بهرحال پس از تلاوت کلام الله مجید ایشان پشت تریبون قرار گرفت .وای اصلا باورم نمیشد که آن فردی را که درذهنم مجسم میکردم با این هیبت باشد در خیالم فرمانده لشگرم را طور دیگری ترسیم کرده بودم مثلا سن بالا ،محاسن بلند ،هیکل درشت و ... اما با کمال تعجب دیدم که او یک جوان حدود ۲۵ ساله ای است با چشمان نافذ و هیکلی متوسط و ظریف و ...اما تودل برو ازچشمانش معصومیت میبارید و سخنانش طعم مهربانی می داد  گرچه من هم  کم سن و سال بودم (۱۶ساله ) اما واقعا آن روز برخود بالیدم از اینکه فرمانده لشگری جوان چون او دارم گرچه آن روز توفیق زیارت ایشان را برای اولین و آخرین بار داشته ام اما  از همان روز دلداده و عاشق او شدم و دل درگرو مهر او گذاشتم و هنوز هم محو نگاه آسمانی آن شهید سعیدم روحش شاد و یادش گرامی باد .