قدیمی ها و بخصوص بروبچه های دهه 40 و 50 خاطرات تلخ و شیرین زیادی از(( میرباغ))  دارند. تلخ به این علت که با بالا رفتن از دیوار بلند آن و دزدکی وارد شدن  برای چیدن گردو و ... و در کمین ((مرحوم اکبر باغبون )) گرفتار شدن و در پی آن کتک مفصل خوردن و فحش سمنانی شنیدن و شیرین بدین خاطر که با بغل کردن چند ریسه علف و یونجه و یا چند دسته گندم و جو با اجازه آن مرحوم واردباغ شدن و یک شکم سیر از همه چی خوردن و آخرش هم کلی انواع میوه همراه خود بردن .

غرض از این نگارشُ فلش بکی به قصه دراماتیک(( میرباغ )) است و حسرت از اینکه چرا ((میرباغ)) به این حال و روز درآمد(علیرغم به ظاهر آبادانی الان آن )  و چرا دوراندیشی نداشتیم تا آن خاطرات تلخ و شیرین همه برو بچه های فولادمحله را در اذهان خود بخوبی نگه داریم. به نظرم  با بی مبالاتی  و بی مدیریتی برخی از ما این گونه آن خاطرات در مسیر فنا قرار گرفت و به باد فراموشی سپرده شد  

یادم است آن زمانی که ((میرباغ)) از سوی بنیاد مستضعفان وقت به مناقصه گذاشته شد، آگهی آن را درروزنامه جمهوری اسلامی مشاهده کردم . قیمت پایه آن را 20میلیون تومان گذاشته و فکر می کنم که در نهایت با همان قیمت به فروش رسید. خب اگر چه 20میلیون آن زمان پول زیادی بود اما اگر کسی  سرش در محاسبه حساب و کتاب بود ،خوب می فهمید که آن مبلغ شاید فقط قیمت بخشی از دیوار بلند چند ده ساله آن باغ تاریخی بود  و مابقی عیان آن ( ملک ، استخر ، درختان ، و... ) همگی خوش به حال خریدارش شد . القصه با مشاهده آگهی با مشورت یکی از دوستان طرحی را به عزیزان شورای اسلامی وقت  ارائه دادیم  و از آنان خواستیم که چون ملک مذکور دولتی است با مراجعه به آن مرجع  می توان آن را برای مصرف عامه خریداری کرد و اتفاقا با برسی های اولیه تا نصف قیمت هم می شد آن راخریداری نمود . در نهایت پیشنهاد شد با توجه به قدمت باغ و وجود بنای بسیار زیبا و قدیمی، استخر ، باروها و ...  آن ، می توان ساختمان آنرا به کتابخانه  یا دفتر شورا و .. و محوطه  آن را به پارک و ... تبدیل کرد .

 شاید باور نکنید پاسخی که یکی از مسئولین شورای اسلامی وقت  آن هم طلبکارانه  به ما داد  قطعا برایتان جالب خواهد بود و چنین فرمودند : ((خدا شم پییر ره بیامرزه میرباغ کجه؟ پولمله کجه ؟اگه به قول شما اونجه کتابخانه یا پارک هم بووهه کی خانه تا اونجه بوره؟ زمستون ورف روز ورگ امه وچون ره خوارنه ، امه وچون پارک خاننه چی شی هاکنن؟ اگه پارک خاننه  بورن خاش پیر باغ سر، هم علف تاشی وشون ره کمک کاننه هم  کردی ها سر قلت قلتی بخرن و این وونه وشون کا و وشون پارک. شما گرم جا  نیشتنی و  ام ویستی  خو  ویننی  ؟! ))

اما آن بزرگوار نمی دانست  و یا اینکه خود را به جهالت میزد که چه زود فولادمحله بزرگ می شود و مردم حتی چند صد متر آن طرف تر((میرباغ)) هم منزل مسکونی می سازند و ((میرباغ)) کم کم در میان روستا (خساست نکن بگو شهر) قرار می گیرد .البته حرف ایشان نه از روی درایت بلکه از روی جهل به  آتیه بود و فقط حال و نوک بینی اش را می دید.

از آن روز تا حال هر زمان که از کنار(( میرباغ )) میگذرم حسرت آن را میخورم چرا که  امروز می توانست  به مرکزی  بزرگ (( فرهنگی ، ورزشی و ...)) برای همه بچه های ما تبدیل بشود اما هزاران افسوس !!

آن مهم که به سرانجام نرسید و در حسرتش آرزو به دل ماندیم  اما  این بار پیشنهاد ی به دست اندرکاران  بویژه شورا و دهدار محترم دارم و آن اینکه تپه مرکز محل ((معروف به درواز سر)) را که میراث فرهنگی هم معلوم نیست برچه معیار و اساسی بر رویش دست گذاشته است را می بینیم که  به صورت تل خاکی در آمده است ( این مکان هم که نیاکان ما خاطرات بسیار تلخ و شیرینی داشته اند و داستانهای آن سینه به سینه به ما رسیده است ) . خواهشم این است که دیگر نگذارید این  مکان خدادای زیبا که هر شهر یاروستایی آرزوی آن را دارد ، به سرنوشت(( میرباغ )) دچار گردد. از اداره میراث بخواهید تا یا با بازسازی منازل و کوچه های آن ، آن را به صورت گذشته درآورده و به  محل گردشگری تبدیل نماید (که در خیلی از جاها این کار شده است ) و یا مجوز آن را برای احداث پارک ، شهربازی و  یا هر چیز دیگر صادرنماید و در اختیار دهداری قرار دهد .

در این باره شما چه نظر و پیشنهادی دارید ؟

همه بازدیدکنندگان عزیز به خصوص اونهایی که طرف سخن بنده بوده اند مرا ببخشند که جز از سر دلسوزی و وطن دوستی قصد و منظور دیگری نداشته و ندارم امیدوارم از من دلگیر نشوند.